چهارده ماهگی
مامانو چند تا دوست داری ؟
دخترک من لذت را برایم این ماه تمام کرده در جواب سوالمم میگوید:
ده تا با طنازی که نا خود اگاه لبخند را به لب غریبه ها نیز می اورد صدایم میکند
مامانم ....مامان....بلند و شمرده وقتی جوابش را میدهم میخندد و دوباره میگوید
چند بار پشت سر هم ........دخترکم کلمه ی بابا بابا را اگاهانه میگویی وقتی که
می اید برایش کلی دلبری میکنی از جلوی در به پاهایش اویزان میشوی ذوق
میکنی و بوسه بارانش میکنی وبه قول خودش خستگی را از تنش بیرون میکنی
از این به بعد می خواهم برایت از پدرت هم بگویم کسی که در بزرگسالی برایت
نمونه مردی است عزیز و قدرتمند با تمام خوبی ها..........
یسنا عزیز دلم پدرت این روز ها که تو کودکی ١٤ ماهه هستی سخت کار
میکند ١٢ ساعت در روز ....سخت کار می کند تا برای اسایش ما و ساختن سر
پناهی فیزیکی و تا مین نیاز های خانواده چهار نفره مان به سختی نباشیم
دخترک نازم پدر برای دختر عزیز است و بزرگوار ..... میدانم حالا که دختری شده
ای برو مند چقدر به داشتن چنین پدری افتخار میکنی احتمالا این قدر نعمات
مادی که پدرت برایمان مهیا کرده دور و برت زیاد است که شاید یادت به گذشته
پدرت نباشد ولی بدان پدرت این روز ها در اوج جوانی اش به فکر اوج جوانی تو و
داداشی است او کار می کند ولی همیشه میخندد گاهی خسته است زیاد
گاهی نای حرف زدن هم ندارد ولی همیشه منتظر توست اول با خوراکی که
همیشه دردست دارد تو را ذوق زده میکند کار هر روزش است بستنی پاستیل
رنگارنگ حتی یه دونه شکلات .......کلی برایت وقت میگذارد به قول خودش تمام
لذتش خندیدن و نینای کردن تو با اون دستای کوچولو و هماهنگی انها با زبانت که
تقلید اهنگ است ...
این است دلخوشی پدرت این روز ها بعد از ١١ سال پی در پی
یسنا عزیز دلم به همراه پدرت داریم سعی میکنیم بسازیم زندگی چهار نفره مان
را ان هم پله پله ....
چند وقتی راست که دادا به کلماتت اضافه شده دوستش داری زیاد با هم بازی
میکنیدانگار گفتن داداش از یاسین برایت اسان تر است . لحظات با هم بودنتان را
دوست دارم گرچه در بین بازی های پسرانه داداشی کم می اوری و در خواست
کمک میکنی ولی بعد از دخالت من زود پشیمان میشوی و بازی کودکانه ات را
ترجیح می دهی این با هم بودنتان را برای همیشه از خدا می خواهم.
امین