سیدیاسین و سیده یسناسیدیاسین و سیده یسنا، تا این لحظه: 19 سال و 10 ماه و 19 روز سن داره

برای شما مینویسم...

وقتی عشق نباشد

عشق دلیل و معنای زندگی است عشق صلح و آرامش و مهربانی است وقتی عشق نباشد جهان به میدان کارزار انسانها تبدیل میشود عشق زبان گفتگوی خداوند با انسان هاست عشق عظیم ترین عظمت ها،زیبا ترین زیباییهاو حقیقی ترین حقایقهاست بیان ذره ای از عشق برای اشرف مخلو قات بر روی زمین گاه از دو کلمه دوست دارم آغاز میشود دو کلمه ی شگفت انگیز که هر کجای این کره ی خاکی و به هر زبانی معجزه گر است و البته گرما بخش   در روی این کره ی خاکی با این عظمت خانه ای کو چک است که دخترک بیست ماهه اش به معجزه ی  این دو کلمه پی برده است و زیرکانه و به جا از آن استفاده میکند و گرمای این دوست داشتنش را  منتشر میکند ،هر چند دوست دارم دخترمان هنوز (دو...
16 اسفند 1391

دخترم یک فرشته است

هیچ وقت فکر نمیکردم یه فرشته رو از نزدیک ببینم ... ولی من نوزده ماهه که یه فرشته دارم .. یه فرشته که تو ارتفاع پایین پرواز میکنه و صدای خنده هاش دل همرو میبره حتی همسایه . دخترم این روزها ما با هم حرف میزنیم به زبان ساده که تو هم جوابگو باشی و چه خوب هم جواب میدهی حتی میپرسی و منتظر جواب میمانی. میگم یسنا میگی بیه (بله)البته کشدار هر جای خانه که باشی میگم برو از دادا یه کم چیپس برای مامان  بگیر سری تکان میدهی و در حین رفتن میگی باسه ایان (باشه الآن ). چند بار میگم یاسین بیا اسد شروع شد .(سریال محبوب دادا)ولی دادا نمیاد چسبیده به کامپیوتر . با اخم زیاد و صدای بلند میری سمت اتاق میگی :دادا بیا اید یویو سد (دادا بیا اس...
29 بهمن 1391

عروسک من

ساعت از دوازده شب گذشته و خونمون پر از مهمون ... عوسک محبوبت دست نسترن که غرق بازیه.. میری تو اتاق میگی مامان بیا میگم جانم میگی به ندرن بدو عیودد منه(به نسترن بگو عروسک منه ) بیشتر از اینکه به فکر دل کوچولوت باشم و به گفتت عمل کنم از ذوق زیاد خواستم دوباره جملتو برای همه تکرار کنی وتو چه خوب گوش کردی و گفتی البته با چشمایی که دیگه خیس شده بود ..
28 بهمن 1391

تکرار مادری

یه دختر هجده ماهه ی ٨٤ سانتی با موهای فرفری با چشمهایی که معلوم نیست چه رنگیه با لپایی که بعد  از واکسنش دیگه آویزون نیست با لبای همیشه خندون که وزنش به زور به دوازده کیلو میرسه تو خونه ی ما هست،این دختر کوچولو هر جا که یه مادری مادری میکنه دروغ نگم ار آخرین مدل دوربین های عکاسی و  فیلمبرداری دنیا سریعتر ثبت تصویر میکنه واز جدیدترین کامپیوتر های دنیا هم سریعتر پردازش میکنه طوری که سعی میکنی مواظب رفتارت باشی که به مادر آینده اطلاعات غلط ندی. این روزها عروسکای خونه ی ما خوب غذا میخورن خوب میخوابن خوب کارتون میبینن وکلی هم شعر بلدن چون یه مامان هجده ماهه دارن که تمام تلاشش رو میکنه که بچه های خوبی داشته باش...
30 دی 1391

این روزها

این روزها روزهای شیرینی است پر از صداهای ظریف و دخترانه . روزهایی است که کلمات جدید میشنوم .جمله های معنا دار و به جا . روزهایی که کلمات جدید میشنوم از نوعی که نمی دانم چیست ولی میدانم روزی که میفهمم چه میگوید زیاد دور نیست. روزهایی است که پرسشم جواب دارد گاهی یک کلمه گاهی دو یا سه گاهی هم چهار کلمه پشت سر هم روزهایی که دخترک هفده ماهه ام با برادرش مکالمه میکند میگوید و می شنود . روزهایی است که حرف گوش دادن های دخترم لبخند به لبمان می آورد . روزهای مکلمه ی تلفنی ان سوی خط که باشد مهم نیست مهم لبخند دخترم از شنیدن یک صدای اشناست روزهای دلتنگی دخترم برای پدرش که با مکالمه ی تلفنی تا یکی دو ساعت فراموش می شود. روزهای کسب اطلاعات...
28 آذر 1391

بهانه های کوچک خوشبختی

چه بهانه ای قشنگتر از این که کوچولوی ١٦ ماهت به زبون خودش میگه ماما تا تا عبادو وبیش تر از صد بار در  روزر تکرار میکنه تا بشینی و تابش بدی وهر بار هم شعرش رو بخونی تا از تاب خوردن لذت ببره. چه بهانه ای قشنگتر از این که دخترکت کفشهای پاشنه دار مادرشو بپوشه و خونه ی هفتاد و پنج متری رو با صدای تق تق روی سرامیکها متر کنه . چه بهانه ای قشنگتر از این که ١٦ ماهه ی این روزهای ما مزاحم درس خوندن دادا میشه واز هر فرصتی برا  قاپیدن قلم و کاغذ از دست دادا استفاده میکنه و دنبال من میگرده تا براش هاپو بکشم . چه بهانه ای قشنگتر از این که سطل لگوی دخترکم روزی پنجاه بار خالی میشه ومن مجبور میشم جمعش  کنم تا خالی شدن دوباره ...
16 آذر 1391

من به دستان خدا خیره شدم

صدای //   top.window.moveTo(0,0); if (document.all) { top.window.resizeTo(screen.availWidth,screen.availHeight); } else if (document.layers||document.getElementById) { if (top.window.outerHeight top.window.outerHeight = screen.availHeight; top.window.outerWidth = screen.availWidth; } }   //--> // ]]> www.pichak.net-"-"->                                           www.pichak.net-"-"-> // function GetBC(lngPos...
28 مهر 1391

چهارده ماهگی

مامانو چند تا دوست داری ؟ دخترک  من لذت را برایم این ماه تمام کرده در جواب سوالمم میگوید: ده تا با طنازی که نا خود اگاه لبخند را به لب غریبه ها نیز می اورد صدایم میکند مامانم ....مامان....بلند و شمرده وقتی جوابش را میدهم میخندد و دوباره میگوید چند بار پشت سر هم ........دخترکم کلمه ی بابا بابا را اگاهانه میگویی وقتی که  می اید برایش کلی دلبری میکنی از جلوی در به پاهایش اویزان میشوی ذوق میکنی و بوسه بارانش میکنی وبه قول خودش خستگی را از تنش بیرون میکنی از این به بعد می خواهم برایت از پدرت هم بگویم کسی که در بزرگسالی برایت  نمونه مردی است عزیز و قدرتمند با تمام خوبی ها.......... یسنا...
27 شهريور 1391

سیزده ماهگی

دختریک سال و یک ماهه ی من وارد مرحله  جدیدی از زندگیش شده مرحله ای    که برای من چنان شگفت انگیز است که باید اعتراف کنم کار و زندگیم راَ رهاَمیکنم  وگاهی فقط نظاره گرم نظاره گر روند رشدش و کارهایش .......   دخترک یکسال و یک ماهه ی من حرفهایم را خوب میفهمد خوب نگاه میکند ودقیق  تکرار میکند .منظورش را میتواند بفهماند با بازی با صدا با گریه با اوا و گاهی با چند  کلمه که به تازگی یاد گرفته وزیاد تکرار میکند بسیاری از حرفها را تکرار میکند  البته هر وقت دلش بخواهد مثل ماما .بابا .به به .اب بد...
26 مرداد 1391
1