مهمانی بدون دغدغه
دیروز مهمان بودیم خانه ی دوست هفت سال و اندی یمان.
خانه ای که میدانیم قرار است خوش بگذرد ومی گذرد.کاش همه ی مهمانی رفتنها به این سادگی بود.
خانه ای که دلبر کوچکمان از سر خیابانشان فهمید که کجا میریم تا زنگ ایفون ، پله ها ،در ،خلاصه ذوقش
کامل شد ورسیدم .
پسرکم که تا نام صاحبخانه را میشنود گونه هایش نه از سرمای هوا که از ذوق سرخ میشود ،به پسرم که
خوش گذشت مثل همیشه ...اینبار کمی بیشتر به خاطر بازی محبوبش .
دخترکم که تا میتوانست به همه جا سرک کشید و امتحان کرد ، خورد وریخت گاهی با فرشته کوچولوی
صاحبخانه گاهی به تنهایی، هر جایی که میشد نقاشی کشید کشیدن بدون اخم و سرزنش .
وقت رفتن رسید پسرکمان که قصد آمدن نداشت.
کاش همه ی مهمانیها به همین خوبی بود در کمال آرامش بدون نگرانی از خرابکاریهای کوچولوها.
توضیح: هدی ومبین عزیز برای مهربانیتان ممنون.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی