سیدیاسین و سیده یسناسیدیاسین و سیده یسنا، تا این لحظه: 19 سال و 10 ماه و 25 روز سن داره

برای شما مینویسم...

سی سالگی

1391/9/18 23:29
نویسنده : مامان
206 بازدید
اشتراک گذاری

سی سال از سالهای زندگیم گذشت....

 ده سال اول نفهمیدم چجوری گذشت بچگی کردم فارغ از دنیای اطراف.

ده سال دوم بی خبری محض بود به خوش گذرونی گذشت در گیر و دار داشته ها و نداشته ها.

ده سال سوم سراسر اتفاق بود زندگی مشترک مادری کردن تنهایی بدون تجربه .

هر چه بود گذشت خوب وبد کوله باری از حادثه، پندو اندرز ،خنده و گریه رو دوشم سنگینی میکنه سنگین

 بودنش حس خوبی بهم میده .

طبق معمول اکثر اخر هفته ها بارو بندیلمون رو جمع میکنیم به قصد خانه پدری همه چیز سر جای خودشه

 مثل همیشه تا شب که خواهرم و دختراش هم میرسن همه چیز عادیه شام صرف میشه ظرف ها شسته

 میشه....یه دفعه یه جعبه کیک بزرگ میارن رو میز جلوم میزارن روش نوشته سمیه جان تولدت مبارک

دروغ نگم ده ثانیه طول کشید تا بفهمم موضوع کیک منم .

تولدی که هیچ کاغذ رنگی توش نبود، از بادکنکهای رنگی هم هیچ خبری نبود، منتظر هیچ مهمون بزک

کرده ای هم نبود، ساز و اواز هم که جای خود دارد.... بهترین و تنها ترین تولد زندگیم بودحس خوبی دارم

از اینکه میدونم عزیزانم با همه ی کج خلقیهام هنوز دوستم دارن.  

فرزانه جان این محبتت رو هیچ وقت فراموش نمیکنم کوله بار سی سالمو سنگین تر کرد .

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

فرزانه
19 آذر 91 19:13
عزیز دلم ، کاری جز جبران محبت یک از هزار نبود ، محقریش را به صفای دل خود ببخش! خیلی دوستت دارم


داشتن محبت نعمته ،ابرازش هنر الحق که هنرمند خوبی بودید
هدی مامان مبین
23 آذر 91 4:19
عالی بود...
سی سالگی مبارک
قدمهایت محکم تر از روزهای قبل...به امید روزهای اینده...دوست پخته و مادر و مهربان من....
سی سال های اتی رو در کنار خانواده...سالم و خوشبخت زندگی کنی...انشاالله

راستی دست زنداداش هم درد نکنه..


در کنار هم انشالله